دستخط آیتالله العظمی خویی در تکذیب ادعای اهدای انگشتر به فرح
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۵۲۷۲۲
پیشتر - اواخر آبان - به بهانه سالگرد دیدار فرح پهلوی با آیتالله العظمی سید ابوالقاسم خویی در نجف (و در واقع در کوفه در نزدیکی نجف) نوشتیم که در اصل دیدار به قصد عیادت و به مناسبت عید غدیر بوده، ولی این شایعه هم درگرفت که در خلال یا پایان آن مرجع فقید تقلید انگشتری به فرح اهدا کرده که در واقع به قصد هدیه به شاه بوده.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش عصرایران، اتفاقی که اگر سالی قبلتر رخ داده بود چندان جنجال نمیشد، اما در نظر داشته باشیم در اواخر آبان ۱۳۵۷ چه معنی و پیامی دارد. در آن گزارش شایعه انگشتر با ذکر دلایل مختلف تکذیب و ساخته و پرداخته سید حسین نصر شده بود. موضوع، اما به دلایل تاریخی بسیار مهم و قابل بررسی است.
در آن مقطع آیتالله العظمی خمینی دیگر مرجع بزرگ نجف که به امام خمینی شهرت یافته بود از نجف به پاریس رفته بود و این شایعه موجب اختلاف و در مواردی حتی اهانت به مرحوم خویی شد. اگرچه رهبر فقید انقلاب از سر علاقه و اطمینان وافر و احترام عمیق به آقای خویی و با هوشمندی سیاسی اجازه نداد قضیه ادامه یابد با این حال این ابهام همواره وجود داشت که انگشتری در کار بوده یانه و حتی چه بسا بر روابط آقای خویی با جمهوری اسلامی در سالهای بعد هم تا اندازهای تاثیر گذاشته باشد خاصه این که با وقوع جنگ ارتباطات مشکلتر شده بود.
با این همه سید حسین نصر چنین مدعایی داشت اگرچه موقتیان -رایزن فرهنگی- حاضر در جلسه تایید نمیکند و فرح هم سکوت کرده است. رایزن وقت فرهنگی و حاضر در نشست صراحتا گفته تا ما بودیم انگشتری داده نشد.
در گزارش قبلی روایت مستند و مستدل آقای علی نظری سردبیر مستقلآنلاین را آوردیم که با دلایل متعدد ثابت میکرد هرگز چنین اتفاقی نیفتاده و انتسابی دروغ به مرجع فقید است و مهمترین سند هم تکذیب خود آیتالله است که نزد عام و خاص به صداقت کامل اشتهار داشته است.
در آن نوشته البته این را هم آوردم کاش خود فرح هم تا زنده است یا دخترش فرحناز که اگرچه در آن اتاق نبوده، اما مثل برادرش علیرضا همراه مادر در سفر بوده بگویند چنین حکایتی شنیدند یا نه، چون به قاعده مادر باید انگشتری را به آنان نشان میداده است. علیرضا پهلوی البته چند سال قبل خودکشی کرده، اما مادر و خواهرش هستند.
با این همه مهمتر و قابل استنادتر از همه سندی است که آقای نظری به تازگی منتشر کرده و آن دستخط مرحوم آیتالله العظمی خویی است که سید عبدالصاحب خویی فرزند آیتالله در اختیار او قرار داده است و جای تردید باقی نمیگذارد مگر این که نصر بگوید دست خط آیتالله نیست و گرنه نسبت کذب به آقای خویی تمام اعتبار علمی نصر و خاطرات دیگر سیاسی او را هم زیر سٰوال میبرد. (برای شناخت بیشتر از شخصیت سیاسی آقای خویی کافی است به یاد آوریم سید علی اکبر محتشمیپور معتقد بود آقای خویی را صدام حسین به خاطر حمایت از قیام شیعیان جنوب به شهادت رسانده در حالی که میدانیم مرحوم محتشمی و دیگر یاران نزدیک امام در نجف در سالهای قبل انقلاب چه بسا منتقد مشی سیاسی آقای خویی بودند.)
یادداشت تازه علی نظری را عینا نقل میکنیم، چون حاوی نکات قابل تامل تاریخی است و البته حق هر توضیح و پاسخی برای دکتر نصر هم محفوظ است.
«شب گذشته دوستی که در آمریکا سکونت دارد، حامل پاسخ جدید دکتر حسین نصر رئیس دفتر و همراه فرح پهلوی در سفر جنجالی آبان ۵۷ به عراق و عیادت غیرمترقبه از زعیم حوزه علمیه نجف بود.
راقم در یادداشتهایی پیرامون حواشی آن سفر معروف، در یادداشت سوم با ۹ دلیل قاطع و ارائه مدارک مستند، کل ماجرای اهدای انگشتر از سوی مرجع اعلای شیعه آیتالله العظمی خویی به فرح دیبا را مورد کنکاش قرار دادم و مشخص شد که ماجرای انگشتر دروغی بیش نبوده است. اما آقای نصر همچنان بر ماجرای اهدای انگشتر دروغین از سوی زعیم حوزه علمیه نجف به شاه، اصرار دارد.
هفته گذشته سیدصاحب خویی فرزند مرحوم آیتالله و رئیس موسسه امام الخویی، متن دستخط پدرش را در مورخ ۲۴ رجب ۱۴۰۲ در خصوص حواشی سفر فرح و بویژه ماجرای انگشتر کذایی به اینجانب داد.
آیتالله العظمی خویی در جواب نامهای خطاب به شاگردش، آقای علی اکبر غدیری که در ۱۴جمادی الًثانی ۱۴۰۲ از وی درخواست کمک مالی برای خرید منزل داشته است، در تاریخ ۲۴ رجب ۱۴۰۲ قمری ضمن موافقت با تقاضای شاگردش، در این یادداشت برای چندمین بار به افترا و کذب بودن قضیه اهدای انگشتر تاکید موکد نموده است.
برای ثبت در تاریخ، عین جملات آیتالله خویی در خصوص افترا بودن اهدای انگشتر را به عرض مردم شریف ایران میرسانم:
"اما راجع به موضوع انگشتر کراراً از اینجانب سوال شد و جواب داده شد که افتراء محض و اصل ندارد و انشاءالله تعالی مفترین در روز قیامت به جزای خود خواهند رسید. "
ضمناً این تکذیبیه بعنوان یک سند تاریخی در کتاب غروب خورشید فقاهت نوشته غلامرضا اسلامی صفحه ۱۳۵ منتشر شده است.
اگر این سند با ارزش و دستخط زعیم حوزه علمیه نجف نبود، شاید اظهارات آقای سیدحسین نصر میتوانست در برخی از افراد تردیدی بوجود بیاورد. اما مراتب اخلاص و صداقت آن مرجع فقید مورد اتفاق نظر همه فضلا و مراجع و مردم نجف بوده است.
مرحوم خویی بنا به گفته شاگردانش که حدود ۱۰۰ نفرشان، از مراجع تقلید شیعیان بودهاند که بسیاری از آنها اکنون در قید حیات نیستند، ولی برخی نظیر آیات سیستانی، فیاض، وحید خراسانی شبیری زنجانی و بشیر نجفى در حال حاضر از مراجع تقلید شیعیان هستند و متفقالقول گواهی میدهند از مرحوم خویی در طول دهها سال تلمذ و مصاحبت یک کلمه دروغ نشنیدهاند.
آیتالله قبلهای از فضلای نجف در خصوص صداقت آقای خویی میگوید:
"روزی در محضر آیتالله بودیم بحث درباره دروغگویی بود، که آقا فرمودند اگر دروغ گناه کبیره نبود و در اسلام هم نهی نشده بود باز هم دروغ نمیگفتم، چون دروغگویی را بدترین صفت اخلاقی میدانم. "،
اما اگر آقای سید حسین نصر "کتاب سایه و روشن حیات سیاسی آیت الله خویی" صفحات ۲۴۸ تا ۲۵۴ را مطالعه کند، درمییابد گزارش ۲۳۶ ساواک در ۲ دی ۱۳۵۷، توسط خبرگزاری فارس مورخ ۱۹ مرداد ۱۳۹۷منتشر شده است.
همچنین اگر اظهارات فردوست رئیس بازرسی شاهنشاهی، هوشنگ نهاوندی سلف آقای نصر در دفتر فرح، تقیزاده منشی ویژه شهبانو و افرادی که در سال ۵۷ مرتبط با دربار و شخص شاه بودهاند را مطالعه کند، متوجه تناقض گویی آشکاری خواهد شد!
همفکران و همکاران دکتر نصر در دربار شاهنشاهی، سفر فرح به عراق را غیرمفید و نامطلوب دانستهاند! اما ایشان دیدار فرح با آیتالله خویی را بسیار خوب توصیف میکند!
آقای نصر در پیغامی که برای اینجانب فرستاده عنوان نموده در سفر ۲۸ آبان ۵۷ مرحوم خویی برای شاه دعا نموده و انگشتر نقره هدیه کرده است! در حالی که تقی زاده منشی ویژه فرح ۴ سال پیش در مصاحبهای با دوویچه وله که در صفحه ۲۶۸ کتاب حیات سیاسی منتشر شده است ماجرای اهدای انگشتر را ساخته و پرداخته ذهن افسانه سرای دکتر نصر دانسته است.
از سوی دیگر تاکنون هیچ مورخی در خصوص اصل نامه آیت الله خویی مبنی بر تکذیب ماجرای انگشتر نسبت به تکذیبیه وی اظهار تردید نکرده است.
قضاوت درباره سنجش صداقت بین مرحوم آیت الله خویی و آقای سید حسین نصر را به عهده مردم ایران و تاریخ میگذارم. یک طرف ماجرا آیتالله خویی است که در طی۹۴ سال عمرش هیچیک از اعضای خانواده، دفتر، شاگردان، مقلدان و حامیانش یک کلمه دروغ از وی نشنیدند، اما در مقابل آقای نصر در خصوص ماجرای انگشتر وقتی ادعایی را مطرح کرد، کسانی مثل فردوست، هوشنگ نهاوندی، تقیزاده، موقتیان (رایزن وقت و تنها کسی که شرح ماجرای آن سفر را مکتوب کرده و اظهارات ایشان در کتاب حیات سیاسی آیتالله خویی منتشر شده است) اظهاراتشان در خصوص ماجرای انگشتر متضاد با ادعای آقای نصر است.»
منبع: فرارو
کلیدواژه: سید ابوالقاسم خویی فرح پهلوی قیمت طلا و ارز قیمت موبایل آیت الله العظمی خویی ماجرای انگشتر منتشر شده آیت الله خویی اهدای انگشتر سید حسین نصر مرحوم خویی آقای خویی آقای نصر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۵۲۷۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
هشدار درباره وضعیت پرسپولیس و استقلال
آفتابنیوز :
روزنامه جوان نوشت: خاطرات خوبی از واگذاری تیمهای ریشهدار نداریم. اما حالا با وجود تمام سروصداها و «بهبه» و «چهچه» کردنهای آقایان کتوشلوارپوش ورزش بابت این واگذاری (که هنوز هم نمیدانیم چگونه چند ساعته انجام شد!) باید خیلی سخت نگران آینده دو باشگاه استقلال و پرسپولیس باشیم.
یکی از شرایط واگذاری سرخابیها، اهلیت مالکان جدید سرخابیها بود، مسئلهای که نوع نگاه و برخورد مالکان جدید دو باشگاه در همین چند روز اول آن را زیر سؤال میبرد؛ اینکه یکی از تغییر شهر حرف به میان آورد و دیگری از تغییر نام صحبت کند، حتی اگر تکذیب هم شود، نشان از این واقعیت تلخ دارد که مالکان جدید سرخابیهای پایتخت نهتنها کوچکترین شناختی نسبت به فوتبال باشگاهی نداشته و ندارند که بدتر از آن اصلاً متوجه نیستند چگونه باید با ظرفیت مردمی این دو باشگاه روبهرو شوند.
هنوز جوهر مهر واگذاری خشک نشده که یکی از مالکان تقاضای غیرحرفهای خرید تمام بلیطهای بازی را میکند. یا خبر میرسد که مالک آن تیم دیگر در ردیف شرکتهای تحریمی است. درست است که چنین مواردی خیلی زود تکذیب شد، اما با توجه به اینکه همیشه گفتهاند: «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها» نشان از آن دارد که واگذاری سرخابیهای پایتخت به کنسرسیوم بانکی و هلدینگ پتروشیمی مانند بسیاری دیگر از طرحها و برنامهها بدون مطالعه و صرفاً برای از سر بازکردن کار بوده است. آقایان فقط میخواستند واگذاری این دو تیم در کارنامه عملکرد خودشان ثبت شود.
پرسپولیس و استقلال تیمهای تهران هستند با خیل عظیمی از هواداران، در این شکی نیست که این دو تیم در جایجای ایران علاقهمند دارند، اما هیچگاه نباید فراموش کنیم سرخابیها تیمهای پایتخت هستند، خاستگاهشان تهران بوده و در پایتخت هم باید بمانند. شوخی این ادعا هم قشنگ نیست که پرسپولیس به مشهد برود یا اینکه نام استقلال اول تغییر کند و بعد از آن شهرش هم عوض شود، چون خواهند گفت: «استقلال خلیج فارس» در تهران چه میکند؟
این موارد طی همین یکی، دو روز رخ داده و همه فقط نظارهگر بودهاند. مواردی که امروز تکذیب میشوند، اما باید نگران تکرار شدن آنها و در نهایت به وقوع پیوستنشان باشیم. واقعیت این است که جامعه فوتبال از پیشکسوتان گرفته تا هواداران دو باشگاه هنوز این واگذاری را درک نکردهاند و به این مسئله با شک و تردید نگاه میکنند. این را میتوان از میان حرفها و اظهارنظرهای آنان متوجه شد. واقعیت این است که. این زنگ خطر خیلی زود با خبرهایی که از نوع نگاه مالکان جدید آنها به گوش میسد، به صدا درآمده، اما آیا کسی هست که صدای این زنگ را بشنود؟